معرفی کتاب بی استعداد اثر گوردون کورمن مترجم فاطمه غلام زاده ماتک

بی استعداد

بی استعداد

گوردون کورمن و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

شابک
9786227167795
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

کتاب بی استعداد، مترجم فاطمه غلام زاده ماتک.

یادداشت‌ها

          داناون، که با یک ضربه‌ی کوچک شیطنت‌آمیز به مجسمه‌ی معروف محوطه‌ی مدرسه باعث خراب شدن سالن ورزشی معروف هادکسل شده بود، در پی اشتباه مدیر و یکی از کارمندان مدرسه، وارد آکادمی رجحان تحصیلی می‌شود، مدرسه‌ای برای بچه‌هایی با ضریب هوشی بالا. از همان روز اول ورودش داناون، همه متوجه شدند که او به اشتباه این‌جاست اما آن‌قدر به سیستم ارزشیابی و ورودی خود مطمئن بودند که کسی جرأت نداشت این را به زبان بیاورد که داناون به اشتباه آن‌جاست! داناون وارد کلاس آقای آز و تیم رباتیک می‌شود و این اتفاق هم برای خودش پر از سود و منفعت بود، هم برای بقیه‌ی هم‌تیمی‌هایش؛ اما نه سودی از جنس آن‌چه در مدرسه تیزهوشان مرسوم بود! 


کتاب پر هیجان و لذت‌بخشی بود، فصل‌هایی که هرکدام از زبان یکی از شخصیت‌های داستان، ماجرا را روایت می‌کرد، باعث می‌شد بتوانی موضوع رو از زاویه‌ی دید همه ببینی! همه‌ی آن‌هایی که به نحوی با موضوع درگیر بودند و هرکدام ضریب هوشی متفاوتی داشتند!

در ذهن من همیشه این درگیری میان خوب بودن یا نبودن وجود مدارس خاص وجود داشت؛ خواندن این کتاب به این درگیری ذهنی پایان نداد اما دید خوبی داد! 
بچه‌هایی که در این مدارس درس می‌خوانند، نه تفریحی دارند، نه به قول خودشان زندگی معمولی؛ روز به روز از جامعه‌ی عادی فاصله می‌گیرند، در هیچ جشن و مهمانی‌ای شرکت نکرده‌اند و همیشه مشغول درس خواندن و کار کردن و تلاش کردن‌اند... 
از سوی دیگر، دانش‌آموزی را می‌بینیم که به اشتباه وارد این فضا شده، اما ورودش توانسته بزرگترین مشکل این مدرسه را در برگزاری کلاس درسی حل کند؛ گروه رباتیک را تبدیل به یک تیم واقعی، با روحیه‌ی تیمی کند و امید و انگیزه را به آن‌ها بازگرداند! ظاهراً داناون تنها چیزی بود که مدرسه رجحان تحصیلی کم داشت!
از سوی دیگر همان چند هفته ماندن در آن مدرسه و تلاش بی‌نتیجه برای یادگرفتن درس‌های آن مدرسه، باعث شد وقتی به مدرسه‌ی خودش بازمی‌گردد، تمام نمره‌هایش الف باشد؛ چیزی که در تمام طول تحصیلش، آرزویش را داشت و هیچ وقت به آن دست پیدا نمی‌کرد! 

تمام این تقابلات و اتفاقاتی که در این داستان افتاد، مکالمات و گفتگوهای ذهنی و نگاه مختلف شخصیت‌های داستان، باعث شد بتوانم دید متفاوت و جامع‌تری نسبت به این مسأله داشته باشم ... 
حالا بهتر می‌توانم به ضعف‌ها و قوت‌های وجود یا عدم وجود مدارس خاص فکر کنم... 

اگر بخواهم این کتاب را به نوجوان معرفی کنم، فکرمی‌کنم برای نوجوانی که فکر می‌کند جای اشتباهی است، فکر می‌کند با نرفتن به مدرسه تیزهوشان چیزی را از دست داده و یا نوجوانی که گرفتار غرور تیزهوشانی و خاص بودن شده مناسب است.

تنها نکته‌ی کتاب که ممکن است از نظر بعضی والدین و مربیان مطلوب نباشد، موضوع کلاس رشد، یا همان تنظیم خانواده است که در داستان مطرح شده. در کشورهای غربی به دلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی، این درس (که در ایران، قبلاً جزء واحد‌های دانشگاهی بوده) در مدرسه ارائه می‌شود. در طول داستان مشخص می‌شود که کادر مدرسه رجحان تحصیلی فراموش کردند این کلاس را برای بچه‌ها برگزار کنند و حالا آن‌ها مجبورند تابستان در این کلاس حاضر شوند اما داناون، خواهر باردارش را به کلاس می‌آورد و با پیگیری بارداری او تا زایمان، این واحد درسی برای آن‌ها ارائه می‌شود!
در باب این موضوع، اشاره‌ی خاص و یا مغایر با فرهنگ ما در داستان نشده؛ و لذا من مطالعه‌ی آن را برای نوجوان ۱۵+ یا بعد از کلاس هفتم که در مدرسه با موضوع تولید مثل آشنا می‌شوند، بلامانع می‌دانم. 

        

5