ای مردان شجاع ایران شما را از یاد نخواهد برد
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
سلطان چنین گفت:«سربازان من، امروز روزی است که می خواهم با شما حرف بزنم. شاید این آخرین صحبت های من با شما باشد و ای بسا آخرین روز از زندگی من، سرنوشت و زندگی مردمی که در این قلعه پناه گرفته اند در دستان شماست. دشمن سفاک و خون آشام، پشت دروازه در کمین است و تنها شما سلحشوران قادر به عقل راندن آنها هستید. دشمن ناجوانمرد و بی رحمت است. آنها را نابود کنید تا این سرزمین باقی بماند، تا فرزندان شما باقی بمانند.در سالهای دور، آن زمان که دیگر اثری از ما نخواهد بود، کسان دیگری خواهند آمد و در این سرزمین زندگی خواهند کرد و درباره ما قضاوت خواهند نمود. کسانی نیز از ما یاد خواهند کرد و رشادت ما را برای مردم باز خواهند نوشت و بی گمان شجاعت ما را خواهند ستود چه پیروز شویم، چه بمیریم. پس برای حفظ سرزمین خود، شمشیرها را بر کشید ای سربازان شجاع من.»