روزی گرم در میان نخلستان

روزی گرم در میان نخلستان

روزی گرم در میان نخلستان

مرتضی حاتمی و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

کتاب مصور حاضر، داستانی اقتباس شده از بهارستان جامی است که با زبانی ساده و روان برای گروه های سنی (ب) و (ج) نگاشته می شود. در این داستان هوا خیلی گرم بود و آفتاب داغ تر از همیشه می تابید. مردی که اسمش «عبدالله» بود، از سفری طولانی برمی گشت. کیسه ای بر دوش داشت و چوبی در دست، آرام آرام به راهش ادامه می داد. خیلی خسته بود و عرق از سر و رویش می چکید از دور چشمش به نخلستانی افتاد. نخل هایی بلند که خوشه خرماهای رسیده از آن ها آویزان بود، آب دهانش را به راه انداخت.