دمانس: زوال عقل: چگونه عزیزان مبتلا به دمانس را یاری و سرپرستی کنیم؟
دمانس: زوال عقل: چگونه عزیزان مبتلا به دمانس را یاری و سرپرستی کنیم؟
جان هال و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
نیچه مخی کوید: (آن کس که با هیولاها پنجه در می افکند، باید به هوش باشد که مبادا خود هیولا شود، و آنگاه که زمانی دراز چشم به مغاک می دوزی، مغاک نیز چشم به روی روحت می گشاید.)در زندان اومسک، داستایفسکی چهارسال با رانده شدگانی زیست که از قراردادها و رسوم اجتماعی عادی معاف بودند-موجوداتی که به هستی حیوانی بازگشته بودند. او به مغاکی چشم دوخته بود که در آن عنصر خام شهوت مجرد بشری می جوشید و مغاک داخل در روح او می شد. او شضاید خود هنگامی که پا به زندان گذاشت انسانی غیرعادی وفق دهد، و هنگامیی که سر برآورد نگاه کج و معوجش نمی توانست به کانونی دیگر دوخته شود.انسان های عادی در رمان های داستایفسکی همان قدر نادرند که در محوطه ی زندان. جهان او جهان جنایتکاران و قدیسان، هیولاهای رذیلت یا فضیلت بود. داستایفسکی سی و سه ساله ساله بود که آهنگر زندان غل و زنجیر از پایش گشود تا بار دیگر قدم به جهان انسان های آزاد بگذارد، اما این جهانی بود که به واسطه ی دوره ای که او از سر گذرانده بود برای همیشه چهره عوض کرده بود. سالهای رشد به پایان رسیده بود، اما هنوز سالهای طولانی تب و هیجان باید طی می شد تا سرانجام نبوغ وی بیان هنری اش را درباره ی مسائل خیر و شر که روحش را در سایه ی تاریک زندان می خوردند پیدا کند.
یادداشتها