«سرچارلز کاترایت» هنرپیشة معروف و بازنشستة تئاتر در لندن است. او کار تئاتر را کنار نهاده و در خانه ای کهنه با معماری قدیمی که بر روی تپه ای قرار دارد و آشیانة عقاب نام دارد سکنی می گزیند. سرچارلز دوستان هنرمند خود را به آشیانة عقاب دعوت می کند. میهمانان او کشیش «وری استیفان بابینگتون»، آقای «ساتروایت»، جامعه شناس، «سربارتلومیو استرنج»، پزشک متخصص، دوشیزه «آنژلاسات کلیف»، هنرپیشه، دوشیزه «ویلز» با نام مستعار «آنتونی آستور» و کاپیتان داکرس هستند. در میهمانی او لیدی «مری لیتون» و دخترش «گور» آقای «اولیور ماندرس»، جوانی روزنامه نگار که شیفتة گور است، نیز حضور دارند. اولین قتل در خانة سرچارلز صورت می گیرد او کشیش وری استفان بابینگتون است. چند هفته بعد از قتل کشیش، سربارتلومیو استرنج کشته می شود، در همان شرایطی که کشیش کشته شد. پوآرو برای حل معمای قتل میهمانان را مورد بازجویی قرار می دهد.