ناقوس دل
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
شب دامن سیاهش را بر فضای کوچک می گستراند و «سالار» را در اندوهی سنگین فرو می برد. آرزو می کرد کسی او را نبیند تا بتواند در خلوت و تنهایی اشک بریزد تا شاید اندکی از درد جانکاهش بکاهد. اما او نمی توانست غم از دست دادن عزیزترین کس اش را باور کند، او چگونه می توانست به خانه بازگردد و خبر مرگ مادر را برای کودکان بی گناهش بازگو کند و ...
یادداشتها