قربونی (مجموعه داستان های کوتاه)

قربونی (مجموعه داستان های کوتاه)

قربونی (مجموعه داستان های کوتاه)

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در «قربونی» جوان مجنونی با نام «اخوی»، که یک بزغاله دارد، در روستایی با نام «سنگسر» زندگی می کند. وی یک روز به دیدن «غلام حسین خان» یل سنگسر که بیمار است، می رود و می گوید که مدتی است از «نوروز» و نامزدش خبری نیست. یل سنگسر مردم را جمع می کند و از آنها می خواهد تا خبری از نوروز و نامزدش به دست آورند. مردم به دیدار نامزد نوروز رفته و سراغ او را می گیرند، اما نامزد نوروز نیز از وی بی خبر است. تا این که پس از مدتی نزدیک بهار، نوروز به روستا می آید و مردم سبزه قبایی را به عنوان قربونی بر دوش او می اندازند. هنگام رفتن نوروز به خانة نامزدش، سبزه قبا از دوشش می افتد و طوفان عجیبی به پا می شود؛ به گونه ای که دیگر مردم هیچ نمی بینند. نوروز به خانة نامزدش می رسد و او را منتظر خود می بیند. با دیدن این صحنه او بسیار خود را سرزنش می کندکه چرا زودتر به دیدار نامزدش نیامده است. مجموعة حاضر شامل هفت داستان کوتاه تحت این عناوین است: قربونی؛ سه من نان؛ هشت؛ می ترسم آقا؛ افسانة دختر لب حوض؛ نذر بهشت؛ و استویهاد.