پروانه شدن

پروانه شدن

پروانه شدن

فرانسیسکو خیمنس و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ده سال از عمرم در ترس و وحشت گذشت.از چهار تا چهارده سالگی شروعش در اواخر دهه ی 1940 بود،همان موقع که من و بابا و مامان و برادر بزرگم،روبرتو دهکده کوچک و بی آب و علف آل رانچو بلانکو را در چند کیلومتری شمال گوئادالا خارا،خالیسکو،مکزیکو ترک کردیم و با این امید که از فقر و فلاکت نجات پیدا کنیم.راهی کالیفرنیا شدیم.یادم هست چقدر از این سر ذوق کرده بودم.با قطار درجه دو از گوئادالو خارا به سمت شمال و به مخیکالی رفتیم دوروز و دو شب در راه بودیم.وقتی به مرز آمریکا و مکزیک رسیدیم،بابا به مهاجرت ما را نبینند در تاریکی شب سوراخی زیر حصار سیم خاردار ایجاد کردیم و عین مار روی زمین خزیدیم و به آن طرف رفتیم.