کتاب مصور حاضر، مجموعه ای از روایت های داستانی از زندگی و شهادت نوجوان گیلانی قاسم اصغری است. حکایت مادر، صیقل کوچه، پرده ای که سوخت، دستمزد، مثل ماهی، عطش، دسته غارتگران، تشویق جوانمردی، کوچه انقلابی، سبقت، آغازی دوباره عنوان های برخی از داستان های این کتاب هستند. در داستان حکایت مادر می خوانیم: «ساکن «اطاقور» بودم. شغلم رانندگی در جاده بود؛ حمل ونقل بار به نقاط دور. با نظر و قربان صیقلی همکار بودم. گاهی با هم روی یک ماشین کار می کردیم و به همین دلیل می رفتم کومله دنبالشان».