تاجماه: عروس هوای مقوایی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
تاجماه - وقتی به خودم نگاه کردم، ترسیدم... دیدم مثل گلاب منو تو یه شیشه سبز و شکننده ریختن... اون وقت این شیشه رو، یک مرد، آروم و بی سروصدا، زیر سر داریش قایم کرده تا هر وقت سرحال بود، اونو بو کنه... اما من، دستامو واز کردم و شیشه رو شیکستم. بتول خانم - کجا پاشم برم؟ این جا خونه منه. این زندگی مال منه. هرجا برم یه روز مهمونی، دو روز مهمونی، روز سوم باید برگردم سر خونه و زندگی خودم. مارگیر - همین حالا این حیوون به همه ما می گه کی راهش از راه حق جدا شده... پاشو رفیق... پاشو... خدا نیش تو رو بیخودی نیافریده. پاشو به این مردم حالی کن که کلک می زنن.