چشمهایش می خندد

چشمهایش می خندد

چشمهایش می خندد

4.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

شابک
9789647144377
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1389/6/21

توضیحات

        من همیشه احساس می کردم که پدر همین جاهاست. یعنی جای دوری نرفته. فکر می کردم همین دوروبر اس. حتی یه جایی توی همین خونه. خیلیا به ما گفتن که پدر حتماً مرده، وگرنه توی این همه سال، یه خبری ازش می رسید. شاید مادرم باور کرده باشه، ولی من هیچ وقت باور نکردم. یه چیزی توی قلبم بهم میگه، پدر من هنوز زنده ست و یه روز دوباره بر میگرده. کی میدونه ؟ شاید از همین در بیاد تو و از من یه لیوان آب بخواد.