کتاب مصوّر حاضر از مجموعة شش جلدی «قصة ما همین بود» و شامل داستان های کوتاه از ادبیات کهن و عامیانة ایران است. برخی از عناوین داستان ها عبارتند از: «گوهر امید»؛ «آسیابان پیر»؛ «گوهر صبر»؛ «والی و درویش»؛ «ماهی گیر و مرغ دریایی»؛ «حکایت سفر حکیم»؛ «یاد حق» و «درخت و مسافر و پرنده». سال ها پیش و در روزگاران قدیم در یکی از سرزمین های مشرق زمین، امیر مغروری حکومت می کرد. روزی راهزنان به رهبری فردی به نام «سالوج» بر مردم یورش برده و اموال آن ها را غارت کردند. وزیر از امیر خواست عدّه ای سرباز با ایمان در اختیار وی بگذارد تا به یاری حق «سالوج» را نابود کند. این حرف به امیر مغرور گران آمد و وزیر را به زندان افکند و خود با عده ای سرباز برای دستگیری «سالوج» رفت، امّا سربازان کشته شده و عده ای فرار کردند و امیر تنها به سوی بیابانی گریخت. این واقعه باعث شد که «سالوج» حکومت شهر را در دست بگیرد. «سالوج» وزیر را از زندان آزاد کرده و وی را مأمور یافتن امیر و کشتن وی کرد. وزیر وقتی امیر را یافت که وی بر اثر شکست و ماجراهای دیگر از غرور خود کاسته و پی به قدرت پروردگار برده بود. او با کمک وزیر دوباره فرمانروایی شهر را برعهده گرفت و این بار بدون غرور به حکمرانی پرداخت.