لاکی دوست پیدا می کند
لاکی کوچولوی قصه ی ما نه خواهر دارد و نه برادر او خیلی احساس تنهایی میکند و غمگین است مامان و باباش هم خیلی گرفتارند و نمیتوانستند همه ی وقت خود را با او بگذرانند مامان بزرگ به او میگوید که بهتر است دوست پیدا کند لاکی هم راه میافتدو...