نگارنده از طرح مباحث این کتاب، دو هدف را پیش روی دارد: نخست، می خواهد خطوط کلی عقاید اصلی و رایج در باب ارتباط نظریه اجتماعی با عمل سیاسی را ترسیم کند و از سوی دیگر، در صدد بسط موضعی انتقادی نسبت به این عقاید است. به تصریح نگارنده: "پرسش کلی این کتاب این است که دانش ما درباره زندگی اجتماعی چگونه زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد یا باید قرار بدهد. نظریه اجتماعی و فلسفه سیاسی معمولا با هم در نظر گرفته نشده اند، یعنی در یک سو، نظریه اجتماعی واقع شده که در پی تبیین رفتار اجتماعی است و در طرف دیگر، فلسفه سیاسی قرار دارد که راه های استفاده از نظریه های اجتماعی برای تغییر رفتار اجتماعی را به ما پیشنهاد می کند، و کسی به وجود ارتباط ضروری میان این دو نیندیشیده است. به طوری که اکنون ما به وجود تمایزهای قاطع میان دانش و کاربردهای آن، مسائل فلسفه ی علم اجتماعی و مسائل فلسفه سیاسی، فعالیت علمی و فعالیت سیاسی، وخلاصه میان نظریه و عمل کاملا عادت کرده ایم". کتاب با این مباحث شکل گرفته است: علم اجتماعی پوزیتوسیستی و سیاست فناورانه، انتقادهایی بر نظرگاه پوزیتویستی علم اجتماعی و سیاست، نظریه ای دیگر: علم اجتماعی تفسیری، و آینده: بسط علم اجتماعی انتقادی.