معرفی کتاب باران و چاله چوله های زندگی اثر بهروز پورولی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
«شما و این خونه. خونه ای که مردی با هیبتی عجیب، هرازگاهی، نگاهی به من می انداخت. ازتون تصورات زیادی داشتم. بهتون عادت کردم. هر روز که به لبخندم جواب می دادین واسه م روز خوب و پر درآمدی بود. نگاهتون به سر و روم، خیر و برکت می ریخت. می دونین، شما مرد بزرگی هستین. حالا هم که از نزدیک باهاتون حرف می زنم، احساس راحتی و رضایتی می کنم که تو تموم زندگیم نکرده بودم. راستی، چرا ابروتونو کوتاه کردین؟»