آخه چرا اینجوری شد؟ حالا که وقت تموم‌شدن داستان نبود... ای بابا...
        

          این رمان بسیار زیبا، عمیق و ارزشمند از چینوا اچه بی است که ما را به دنیایی ناشناخته می برد: سرزمینهای آفریقایی. این رمان از جزئیات و شخصیت‌های زیادی بوجود آمده که با گذشت داستان و همراه شدن با آن خوانشش بسیار لذت‌بخش تر و خواندنی تر می شود.خرافات زیادی در داستان است که می‌تواند برای خواننده پندآموز باشد. بن مایه ی اثر به زبان ساده نشان می دهد که مردم افریقا فرهنگ را از اروپاییها نیاموختند و جوامع آنها بی خرد و بی اندیشه نبوده اند. روایت بر مبنای خرافات است، اینکه چگونه در قبیله ها کودکان و زنان را قربانی خرافات می‌کردند و زندگی خود را تباه می‌کردند. بردگی سیاه پوستان و برتری سفید پوستان، دفن نکردن جسد زن توسط خانواده ی همسرش و سپردن آن به خانواده ی پدری اش، دورانداختن بچه های دوقلو... موضوعاتی بود که در این کتاب نویسنده بیان داشته و طی آن پوچی جهان را بازگو می‌کند. شخصیت اصلی در این رمان اکانگو است که پدری بی کفایت دارد، و از شبیه بودن فرزندش به پدرش بسیار ناراحت است و در طی داستان سعی در اثبات این دارد که او پدرش نیست. این کتاب بسیار خواندنی را به دوستداران ادبیات غنی پیشنهاد میکنم.