رعنا
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
در انتهای یک تلاش سخت،حالا شاهد خوشحالی بچه هام بودم و این روح منو آروم می کرد.شاید من،اصلا برای همین به دنیا آمده بودم. وقتی اونها رو توی حیاط و باغ می دیدم که چقدر روحیه ی بهتری دارن،حس خوبی بهم دست می داد و از کاری که کرده بودم،راضی می شدم.باغ رو با حصار از حیاط جدا کردم . دو تا در براش گذاشتم. نهر آب هنوز تو باغ من بود و می تونستیم ازش استفاده کنیم.پس جایی کنار نهر برای خودم درست کردم که گاهی بتونم اونجا خلوت کنم.کنار آب می نشستم و با سعید حرف می زدم.