داستان حاضر، به صورت نمایشنامة فارسی، با موضوع تنهایی انسان ها در عصر حاضر و عجیب تر شدن عقاید آن هاست. «هوشنگ»، جوان تنهایی است که در پارکی با مجسمة گاو ارتباط برقرار کرده و با او حرف می زند. هوشنگ و گاو هر روز شاهد اتفاقات عجیب و آدم هایی هستند که بر سر مسائلی با هم بحث می کنند و برای رفع مشکلات آدم ها راه  حلی جز صحبت با یک مشاور یا وکیل نمی بینند. هوشنگ تنهایی خود را با مجسمة گاو پر می کند، تا اینکه روزی متوجه می شود طرّاحی به نام «فرشاد» قصد نابود کردن مجسمه گاو و طرّاحی مجمسة دیگری دارد. هوشنگ به خاطر دوستی با مجسمة گاو، خود با تبر مجسمه گاو را خراب کرده و دوباره به تنهایی خود می خزد.