معرفی کتاب حقوق طبیعی و تاریخ اثر لئو اشتراوس مترجم باقر پرهام

حقوق طبیعی و تاریخ

حقوق طبیعی و تاریخ

لئو اشتراوس و 1 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786229027011
تعداد صفحات
416
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        لئو اشتراوس فیلسوف سیاسی یهودی – آمریکایی آلمانی تبار که متخصص بررسی فلسفه سیاسی کلاسیک بود، بیشتر عمر حرفه ای اش را به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو گذراند. او در این مقام، چندین نسل از دانشجویان را تربیت و کتاب های بسیاری را منتشر کرد. او پس از مرگش در سال ۱۹۷۳، به عنوان یک از پدران فکری نومحافظه کاری در آمریکا شناخته شده است. شادیا بی دروری، آکادمیسین و مفسر سیاسی کانادایی، دارای کرسی پژوهشی عدالت اجتماعی در دانشگاه رجینا در این مطلب، به دیدگاه اشتراوس به مذهب و نقش آن در سیاست می پردازد. این حقیقت که مرشد اصلی نومحافظه کاران آمریکا متفکری است که مذهب را تنها به عنوان ابزاری سیاسی تلقی می کند که برای توده هاست، اما نه برای معدودی از افراد برتر، قطعا طعنه آمیز است. لئو اشتراوس، مهاجر یهودی آلمانی که تقریبا تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۳ در دانشگاه شیکاگو تدریس کرد، با این دیدگاه مارکس مخالفتی نداشت که دین افیون توده هاست؛ اما او در عین حال اعتقاد داشت که مردم به این افیون نیاز دارند. بنابراین او مدعی بود که آنهایی که بر سر قدرت اند، باید دروغ های شرافتمندانه و شیادی های متظاهرانه اختراع کنند تا مردم را در منگی ای که به منتهای درجه برایشان مناسب است، بمانند. همه نومحافظه کاران اشتراوس نخوانده اند. اما آن افراد نادری که او را درک می کنند چراکه او اندیشمندی بسیار خفاکار بود ایده های او را با وضوح تمام ابراز کرده اند. اما یک چیز است که اشتراوس به آن تصریح دارد: جامعه سکولار لیبرال غیرقابل دفاع است.
      

یادداشت‌ها

تاریخ طبیع
          تاریخ طبیعیِ حق

«حق گرفتنی است، نه دادنی.» این ضرب‌المثل را از کودکی دائماً به ما گوشزد کرده‌اند و احتمالاً زیست روزمره‌ی ما نیز بر روی تکرار گوشزدِ آن بی‌اثر نبوده است. اما واقعاً حق چیست؟ دادنی‌ست یا گرفتنی؟ آیا ما از این حیث که زنده هستیم حقوقی داریم که باید صاحب آن شویم یا از این حیث که انسان‌ایم؟ اگر انسان‌بودن ما را صاحب این حقوق می‌کند، مرجع تعیین این حقوق و ضامن اجرای آن کیست؟ از سپیده‌دمان پیدایش اندیشه‌ی فلسفی و ظهور مفهوم حق در یونان باستان که ارتباط بلافصلی با مفهوم امرِ درست یا صحیح داشت، بحث‌های بسیاری در باب چیستی مفهوم حق و نسبت آن با طبیعت انسان مطرح شده است. ما انسان‌ها در جوامع سیاسی گوناگونی زندگی می‌کنیم و بسته به شرایط حاکم بر این زیست، از حقوق مختلفی برخورداریم. درست همینجا پرسش اصلی مطرح می‌شود: آیا حقوقی وجود دارند که همه‌ی ما، به‌طور طبیعی و به‌واسطه‌ی انسان‌بودن، باید از آن‌ها برخوردار باشیم؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است، چطور می‌توان آن را اثبات کرد؟ استدلال مدافعان این ایده چیست؟ بیایید به‌سراغ یکی از مهم‌ترین متون حامی این ایده در جهان مدرن برویم: اعلامیه‌‌ی استقلال ایالات متحده‌ی آمریکا. جمله‌ی دوم این بیانیه‌ی دوران‌ساز این‌گونه آغاز می‌شود: «ما این حقایق را بدیهی می‌دانیم که همه‌‌ی انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند و آفریدگارشان حقوق سلب‌ناشدنیِ معینی به آن‌ها اعطا کرده‌است، که حق زندگی، آزادی، و جستجوی خوشبختی از جمله‌ی آن‌هاست.» پس نویسندگان این اعلامیه، حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی را بدیهی می‌دانستند. واقعاً این‌گونه است؟ اگر این حقوق بدیهی‌اند پس چرا هنوز در دنیا انسان‌هایی وجود دارند که این حقوق را «بدیهی» نمی‌دانند؟ مضمون این پرسش، نقطه‌ی عزیمت لئو اشتراوس در نوشتن این کتاب بود. او با شروع از یونان باستان، تطورات مفهوم حق طبیعی را در طول تاریخ فلسفه و ذیل تز کانونی جدال میان قدما و مدرن‌ها شرح می‌دهد. حدس می‌زنم که بسیاری از جزمیاتِ ذهنی‌تان در پایان خواندن کتاب، بدل به پرسش‌هایی عمیق شوند، به‌گونه‌ای که در عبارت «حق طبیعی،» دیگر نه حق بدیهی باشد و نه طبیعی.
        

0