باقی مانده از...
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
اتومبیلی رد شد و نور چراغ ها ش یک لحظه مسیل را روشن کرد. چمدان تیره رنگی کنار مسیل افتاده بود. ضربان قلبش تند شد. یک چمدان پر از اسکناس. اگر خیس شده باشد هم مهم نیست. می شود همه را اتو کرد. کارخانه هم می شود نرفت... .