نامه های سیاه

نامه های سیاه

نامه های سیاه

بهاره شریفی و 1 نفر دیگر
2.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

-چرا؟ چرا از چشمت افتاد؟صدای نفسش شبیه آن بود:-چشم و چراغ یکی دیگه شد.کی این قطره های اشک، سرگردان صورتم شده بودند؟ برای چه اشک می ریختم؟ مگر چه شده بود؟ یکی بی خبر بود و دل بسته بود و بی آنکه بفهمم رفته بود. من کجای این قصه بودم؟ دستم را با حرص روی صورتم کشیدم. اتفاقی در گذشته افتاده بود. بی اطلاع من و در همان گذشته هم تمام شده بود. در یک ماضی بعید و در حال ساده من هیچ اثری از آن ماضی بعید جز همین لحن خش گرفته او باقی نمانده بود.