معرفی کتاب از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک: روایت مبارزات دانشجویی و حکایت کمیته مشترک ضد خرابکاری اثر جلال رفیع
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
انصاف می دهم و اقرار می کنم که وقتی من منبر بروم و به قول زندانیان، در مقابل دهانم (گوش ملی)- گوش مل شده: یعنی(گوشهای از مالکیت خصوصس صاحبش بیرون رفته)- ببینم، دیگر به کسی فرصت حرف زدن نمی دهم. همین طور هم شد. پس از چندی مرا در برابر کار انجام شده قرار دادند و سورپرایزانه جزوه ی حروفچینی شده ای را برای من فرستادند که بنا است منتشر شود، کم و زیادش کنید. گفتم اولا من گفتگو کرده ام، کتاب ننوشته ام، این حرف ها را هم نگفته ام که منتشر شود. در برابر کارنامه ی دهها زندانی پیشکسوت، کار قابل ذکر و قابل فخری نیست.ثانیا اگر این (گفتگونامه) واجب الانتشار است، می توانید نه تمام بلکه خلاصه منتخبی از آن را، آن هم در کتابی که حداقل، مصاحبه و گفتگوی با ده نفر دیگر را بازتاب می دهد، به عنوان جزئی از کل، منعکس کنید. چون (گفتگو) کردن با (کتاب) نوشتن تفاوت بسیار دارد.اما عملا نپذیرفتند، و کار بالا گرفت تا به اینجا رسید که می بینیم. به قول سعدی (بنای ظلم، اول اندک بود. هرکس چیزی بر آن مزید کرد تا بدین پایه رسید)! پس، کاری است که نباید می شده و حالا شده...