معرفی کتاب قطار سانست لیمیتد اثر کورمک مکارتی مترجم مجید حاتمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
... متاسفم. تو مرد مهربونی هستی، ولی من باید برم. تو حرف های من رو شنیدی و من هم حرف های تو رو شنیدم و دیگه چیزی واسه گفتن نمونده. خدای تو لابد یه موقعی توی طلوع امکانی بی نهایت وایساده بوده و این چیزیه که اون ساخته. حالا داره به آخرش میرسه. تو گفتی که من عشق خدا رو میخوام. نمیخوام. شاید بخشش رو بخوام، ولی هیچکس وجود نداره که این رو ازش بخوام. راه برگشتی هم وجود نداره. خبری از درست شدن اوضاع نیست. شاید یه موقعی بود. اما الان دیگه نه. الان فقط امید به نیستی مونده. من به این امید میچسبم. حالا در رو باز کن. خواهش می کنم...بریده ای از نمایشنامه