معرفی کتاب هیچ هیچ شدن اثر خدیجه قاسمی

در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
ساعت آخر، در دل شب من هم با قهرمان داستان گریسته ام. آن چنان که دیگر مجالی نداشته ام که به کم و کیف داستان توجهی کنم. داستان که تمام می شود و به مرحله «هیچ هیچ شدن» سیما، قهرمان داستان، می رسد من هنوز در فضای داستان هستم و حوادث و صحنه ها و آدم ها مدام در ذهنم بازخوانی می شوند: محمد، صدف، فرهاد، فرزاد و مناطق جنگی جنوب و بعد غرب و آن حوادث دلخراش و در عین حال شگفت انگیز و باور نکردنی و آن اتفاقات عجیب و به هم رسیدن آدم ها پس از سالیان دراز...! نه، واقعا نمی توانم از این فضا بیرون بیایم. در دلم خانم قاسمی را، تحسین می کنم. در این دل شب و به عبارتی در این دقایق آغازین صبح، چه حس خوشی دارم من امشب! در این سکوت و تنهایی دیگر همه چیز را فراموش کرده ام. وجودم پر از شور و نشاط است.
یادداشتها