آیلین

آیلین

آیلین

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

یک ربع بعد از خانه اشان دور شده بود و به سمت اتوبان می رفت. هنوز دستانش لرزش داشت، با خود حرف می زد و سعی در آرام کردن قلبش که به شدت بالا و پایین می رفت، داشت: رها آروم باش. دیگه همه چی تموم شد، دیگه دست عمو بهت نمی رسه، هرجا که بری بهتر از اینجاست، تو دختر شجاعی هستی.