آغاز
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
2
توضیحات
امواج مردی ریشو را به شن های خیس آورده او آن جا دراز شده است فریاد یک کودک باعث میشود سر بلند کند و ببیند پسر بچه بوری پشت به ما پندک زده و جزر و مد آب را نگاه میکند که قلعه ی شنی اش را میبلعد دختر بچه ی بوری هم به او ملحق میشود مرد ریشو سعی می کند آن دو را صدا کند اما آن ها می کنند چهره هایشان پیدا نیست مرد بی هوش میشود