کتاب حاضر با اين هدف نگاشته شده تا اطلاعاتي در مورد زندگي و کتاب‌شناسي ارنست همينگوي ارايه دهد و نگاهي نقادانه به رمان وداع با اسلحه داشته باشد . پس از مقدمه‌ي هارولد بلوم، زندگينامه‌ي مفصل همينگوي آمده که به حوادث مهم زندگي او و آثار مهم ادبي‌اش مي‌پردازد. سپس به تحليل موضوعي و ساختاري اثر پرداخته‌ايم که در آن مضامين مهم، الگوها و درونمايه‌ي رمان وداع با اسلحه نشان داده مي‌شود. فهرست شخصيت‌ها که پس از تحليل آثار آمده، خلاصه‌اي درباره شخصيت‌هاي اصلي اثر به دست مي‌دهد. در ادامه گزيده‌اي از نوشته‌هاي نقادانه ، برگرفته از کتاب‌هايي که منتقدان برجسته قبلاً چاپ کرده‌اند، ارائه مي‌شود. اين گزيده‌ها ، گفته‌هايي از نويسنده درباره‌ي اثرش ، بررسي‌هاي اوليه رمان و همه‌ي ارزيابي‌هاي انجام‌شده تا به امروز است. بخشي از متن کتاب: عظمت غنايي وداع با اسلحه از چنان مرتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي زيباشناختي‌اي برخوردار است که اين کتاب را پس از خورشيد باز هم مي‌دمد ، به بهترين اثر همينگوي تبديل کرده است. فردريک هنري روي هم رفته يک قهرمان پرشور نيست. آدمي است افسرده ، دل‌مرده، موذي، سرخورده، مجرم ، با گرايشات نيهيليستي ، خصومت دروني نسبت به زنان، و ذاتاً منفعل ، کاترين بارکلي بسيار ستودني‌تر است. او دختري است شوخ‌طبع ، حس مرموزي نسبت به آينده دارد و به رغم غرابتش ، خويشتن‌دار است و مستقل ، اما همينگوي بيشتر به فردريک هنري ملال‌آور علاقه دارد و اگر به خاطر بيان زيباي اثر و ترکيب شور و روايت نبود - که به رغم بي‌کفايتي قهرمان داستان و آرماني کردن کاترين بارکلي ، رمان را به يک داستان امپرسيونيستي ماندگار تبديل مي‌کند - کتاب را به تباهي مي‌کشاند. خواه در آرماني کردن کاترين بارکلي اغراق شده باشد يا نه ، او شخصيت مبهمي دارد. شهامت او کاملا مجاب‌کننده است اما ساده‌دلي‌اش ، يا بنا به آنچه اين روزها مي‌گويند، گردن نهادن به عشقش نسبت به فردريک ، مايه‌ي دردسر منتقدان شده است. علاوه بر اين رنجش فمينيستي خاصي هم به وجود آمده که چرا همينگوي کاترين را مي‌کشد که البته حرف مضحکي است. يک رمان مرثيه‌وار نيازمند قهرماني است که برايش سوگواري شود و اگر قرار است چنين رماني شکل بگيرد کاترين بايد بميرد.