نامه بی پایان: بر اساس زندگی امیر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
حاج مصطفی از پشت سر اسلحه را به طرف حمید گرفت و گفت : «اگر عراقی ها بودند حتی فرصت بیدار شدن هم نمیدادند . اینجا همه نگهبانی می دهند . اگر قرار باشد هرکس تا خسته شد بخوابد الان عراقی ها همه مان را از بین برده بودند. هیچ وقت نباید اسلحه ات را از خودت دور کنی !»افکار مختلفی به سر حمید زد . حتی با خود فکر کرد شاید حاج مصطفی از دست او ناراحت است . ه خاطر حرف هایی که آن روزها توی ماشین به او زده بود .حمید به خود آمد . اسلحه را گرفت توی تاریکی هم خجالت می کشید به حاج مصطفی نگاه کند . حاج مصطفی دید حمید پشیمان است گفت :»حالا برو همان جا که خوابیده بودی . استراحت کن !»