آئلیتا
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
2
نسخههای دیگر
توضیحات
در کوی «فلق سرخ» اعلاان عجیبی نصب کرده بودند.کاغذی خاکستری رنگ با میخ به دیوار کهنه خانه ای غیر مسکونی چسبانده شده بود.آرشیبالد سکیلز،مخبر یک روزنامه آمریکایی،که از آنجا عبور می کرد،زن جوان پابرهنه ایی را که در مقابل اعلان ایستاده بود و پیراهن چیت پاکیزهای به تن داشت،مشاهده کرد.زن جوانی در حالی که لب می جنباند،آگهی را میخواند.چهرها فریبا ولی خسته اش،تعجبی نشان نمی داد.دیدگان آبی اش که انعکاسی گنگ داشت،بدون حرکت بود.یک دسته موی تابداررا در پشت گوشش مرتب کرد،سبد سبزی اش را که درپیاده رو نهاده بود،برداشت و عرض کوچه را پیمود.