معرفی کتاب زورق مست اثر آرتور رمبو مترجم محمدرضا پارسایار
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
نسخههای دیگر
توضیحات
بهراستی اما بس گریستم! سپیدهدمان غمانگیز است، هر ماه موحش است و هر خورشید جانگزاست، عشق گزنده مرا از رخوت مستیبخش آ کنده است. کاش از هم بگسلم! کاش به دریا فروروم! ایو بونفوا چهرۀ رمبو را اینگونه توصیف میکند: «زود به آستانۀ بزرگسالی گام نهاد، اما کودکیاش به درازا کشید.» رمبو در نوجوانی گفته بود: «کولیوار به راه دور میروم.» در زندگانی او گردش و سیر و سفر جایگاهی ویژه دارند، و از آنجا که گردشگر یا مسافر همان شاعر است، همۀ تجربۀ سرگردانیاش در آثارش منعکس میشود. «زورق مست» همان زیردریایی نائوتیلوسِ ژول ورن است، با این تفاوت که در اینجا زورق، خود سرگذشتش را حکایت میکند و سرگردانیاش بر امواج بازنمایی سرگردانی شاعر است. اما این سفر به مقصود یافتن ناشناختههاست. ازاینرو میتوان قطعۀ «زورق مست» را با شعر «سفر» بودلر در منظومۀ «گلهای رنج» مقایسه نمود.