معرفی کتاب بی تن اثر پژند سلیمانی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
پژند سلیمانی: ...خمیازه ها و صدای صندلی ها بهم می گفت این جمعیت هم چیزی سر در نمی آورد. اصلا ما را چه به جنگ جهانی و تاریخ جهان و جام جهان. همین که حالمان را بفهمیم از سرمان هم زیاد است. از تاریخ هم اگر بدانیم آغامحمدخان قاجار انداخته شد و یادمان بماند مردان زیادی اخته نشده، اخته وار می گردند دور شهر و می چرخند دنبال عیب و علت دختران، همین که بدانیم باید رگ غیرتمان برآمده شود وقتی اسم داریوش کبیر را می شنویم، بدانیم تاریخ چند هزار ساله را باید به رخ هر موبلوند تمدن پرست بکشیم، همین که بدانیم روزی افغانستان و عراق و ترکیه ی امروز و عثمانی دیروز برای ما بودند و در جملات روزمره مان «آریایی ها» را جای «ایرانی ها» بگذاریم، از سرمان هم زیاد است. کتاب های تاریخ مدرسه هم چیز بیشتری یادمان نداده بودند. فیزیک و قانون ایستایی و شیمی و قانون اصل بقای جرم و مثلثات را بیش تر می خواندیم، بیش تر جدی می گرفتیم. کلاس های تاریخ همیشه کلاس های جبرانی درس های دیگر بود. کسی تاریخ نمی خواند. می خواندیم هم چیز زیادی از آن کتاب بی سر و ته دستگیرمان نمی شد... .