معرفی کتاب مشتی از زمان اثر کیت پیرسن مترجم سپیده خلیلی
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
پاتریشیا برای اولین بار وارد کلبه ی متروکه ی پدربزرگش شد. زیر تخته های کف اتاق یک ساعت پیدا کرد ساعتی که رویش نوشته بود: «برای پاتریشیای عزیزم با عشق فراوان از طرف ویل فرد. عقربه های ساعت تقریباً ساعت دو را نشان میدادند، یعنی همان زمانی که ساعت مچی اش نشان میداد ولی ساعت کار نمی کرد. وقتی کوکش را سه بار چرخاند، ساعت زنده شد. پاتریشیا از کلبه که بیرون آمد دو پسر و یک دختر نوجوان را دید، همانهایی بودند که در عکسهای قدیمی دیده بود داییها و مادرش تو هم دلت میخواهد ببینی مادرت در چه محیطی بزرگ شده؟ بله اما نمی توانی؟ با خواندن این کتاب میتوانی به حال و هوای دختری که این امکان را داشته پی ببری شاید حسی مشترک داشته باشید.