آدیش اژدهای کوچولو
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
«آدیش» خیلی دوست داشت تا زودتر بزرگ شود و مانند پدر و مادرش از بینی اش آتش بیرون بیاورد. او کم کم بزرگ شد و از بینی اش آتش بیرون آمد. پدر و مادرش به او گفتند که دیگر می تواند تنهایی زندگی کند، پس او در جنگل به راه افتاد. در راه پروانه ای را دید و با ل هایش را سوزاند، قورباغه ای را که مزاحمش شده بود، سوزاند. پس از چند لحظة دیگر، متوجه شد که از بینی اش آتش بیرون نمی آید. ناراحت شد و به نزد پدر و مادرش برگشت. آنها وقتی متوجة کار زشت پسرشان شدند، گفتند: آدیش به پیش پروانه و قورباغه برو، از آنها عذرخواهی کن و پشیمانی خود را هم برایشان بازگو. آدیش به پیش آنها رفت و عذرخواهی کرد. پس دوباره آتش به بینی اش بازگشت. هدف نگارنده از نگارش کتاب حاضر، بیان عاقبت اذیت و آزار دیگران است. این کتاب برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.