من رو می بخشی؟
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
برادرهای «فیجی» روباهه، چوب خرسی را برداشته بودند و به جایی برده بودند تا قایم کنند. حالا خرسی از فیجی چوبش را می خواست و نمی دانست که چوب دست برادرهای او است. فیجی هم می ترسید راستش را به خرسی بگوید، برای همین هرجا را که می توانست گشت تا چوب را پیدا کند، اما نشد. تا این که یک چوب دیگر برای خرسی پیدا کرد و به او داد. خرسی از صورت فیجی فهمید که او از چیزی ناراحت است، برای همین از او خواست تا حرف بزند. فیجی هم تمام ماجرا را برای دوستش تعریف کرد و خرسی او را بخشید و گفت که همیشه راست بگوید و چیزی را از او قایم نکند. جلد سوم از مجموعه کتاب های فیجی و خرسی دربرگیرندة یک داستان تخیلی و آموزنده دربارة دروغ نگفتن برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» است.