اعترافات یک عکاس
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
«سهراب»، عاشق همسرش «زینا» بود و به خاطر او عکاس شده بود. آنها زندگی خوبی داشتند، تا این که بیماری سرطان ناشی از جنگ در جسم سهراب بیدار شد. او وانمود کرد که برای مدتی به خاطر کار از زینا دور می شود تا بتواند به تنهایی درد این بیماری را تحمل کند. اما زینا می دانست که سهراب بیمار است، برای همین مدتی منتظرش ماند. اما پس از چندی دیگر تحمل صبر کردن نداشت و نمی خواست زندگی اش را با یادآوری خاطرات سپری کند. برای همین با یک تور تفریحی به مسافرت رفت. این سفر، زندگی اش را تحت تاثیر قرار داد.