حسی به رنگ سبز، از جنس آسمان
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
توضیحات
و من دست از پا درازتر بیرون آمدم. می دانستم خیلی خودش را کنترل کرده که یکی نخوابانده زیر گوشم. حالا دیگر از عکس العملم پشیمان نبودم ولی خوشحال هم نبودم. هیچ حسی نداشتم و بیشتر دلم می خواست بمیرم. بی هیچ حرفی کیفم را برداشتم و از شرکت بیرون زدم. به سختی در حال مبارزه با اشک هایم بودم که زنگ موبایلم به صدا در آمد با دیدن اسمی که روی صفحه گوشی افتاده بود چند ثانیه خشکم زد و بعد با دلتنگی و ذوق خندیدم و میان خنده اشک هایم هم روان شد.