گفت و گو با مرد گنجه ای
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
بعد از ماجرایی کوره، می خواهم محبوس بمانم، می خواهم کوچک بمانم، نمی خواهم این همه صدا و آدم دور و بر باشد. می خواهم تو تاریکی دور بمانم از همه چیز. آن گنجه را می بینی آن جا، همان که بیش تر اتاق را گرفته؟ یک نگاه داخلش بیندازی می بینی هیچ لباسی توش نیست. پر باش و پتوست. می روم آن تو، تو را عقبم می بندم و ساعت ها توی تاریکی می نشینم. لابد به نظرت احمقانه می آید. حس می کنم آن تو بهترم. احساس، ملال نمی کنم، فقط می نشینم. گاهی وقت ها آرزو می کنم گنجه پا در بیارد، و فراموش کند من آن تو هستم. متن کتاب