دلتنگ
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
"لاله"، دختر نوجوان خانواده ای مرفه، مورد توجه دوست برادرش، "سیامک" قرار گرفته است، اما پدرش به علت فقر مالی "سیامک" او را تحقیر کرده و از خانه ی خویش می راند. این رفتار پدر بر جوان بسیار سنگین آمده تا جایی که کلیه ی روابط خود را با این خانواده قطع کرده و کوچک ترین نشانی از خویش برجای نمی گذارد. لاله و برادرش مدت زیادی را به جست وجو می پردازند اما سرانجام هردو ناامید می شوند. برادر لاله و همسرش در تصادف اتومبیل جان خود را از دست می دهند. مدتی بعد لاله در آزمون پزشکی قبول شده و در دانشکاه به تحصیل خویش ادامه می دهد و بر حسب اتفاق روزی در دانشکده با سیامک برخورد می کند که در آن جا به تدریس مشغول است. پس از رفع کدورت ها، قرار ازدواج گذاشته می شود، اما در این میان پسرخاله ی لاله از آمریکا برگشته و دختر را تهدید می کند که در صورتی که با وی ازدواج نکند، سیامک را خواهد کشت. لاله از ترس جان سیامک، قرار ازدواج خویش را برهم زده و به عقد پسرخاله اش، "شاهین"، درمی آید. زندگی پر از آشوب و ناآرام این دو، سال ها بعد با طلاق خاتمه می یابد و باز چند سالی است که لاله از سیامک بی خبر است تا این که این بار او را روی تخت بیمارستان و تحت عنوان بیمار خویش می یابد. این بار هر دو تصمیم می گیرند زندگی مشترکی را با یک دیگر آغاز کنند اما دقیقا چند روز بعد سیامک می میرد. لاله مدت مدیدی را به تنهایی می گذراند و سرانجام با پسرخاله ی دیگرش، "ساسان" ازدواج می کند.