پرده خوان
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
4
توضیحات
در آغاز نور بود. چراغ ها خاموش می شد. من مقابل پرده می ایستادم، تک و تنها. به جمعیت نگاه می کردم. چندنفری بیشتر نبودند. علامت شروع را می دادم! آن وقت ها توی همه? فیلم ها، حتی آنها که در فضاهای بسته می گذشت، انگار باران می بارید. مال این بود که انگشت های آپاراتچی حلقه های فیلم را خراب می کرد. بابابزرگ دستم را گرفته بود. یقه ام را مرتب کرد و گفت: «لرزش صحنه ها روی پرده از لرزش آپارات نبود. از نفس کشیدن تماشاچی ها هم نبود. از تپش قلب کسی بود که حواسش به همه چیز بود، قلب پرده خوان، قلب من.»
لیستهای مرتبط به پرده خوان
پستهای مرتبط به پرده خوان
یادداشت ها
1402/3/5
یه رمان سرراست و ساده درباره ی پدربزرگی که پرده خوان سینما بوده زمانی که فیلم های سینما صامت بودن. عاشق سینما بودن پدربزرگ بخش جذاب ماجراست و ما همراه نوه از زمانی که سینمای صامت در حال افول بوده تا زمانی که کلا برچیده میشه و نسل جدید سینما جاش رو میگیره و پدربزرگ بیکار میشه، هستیم. به نظر من شاهکار نبود ولی از خوندنشم پشیمون نیستم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1