بالاترین و قوی ترین موجود
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
شخص زاهدی در حال نماز بود که یک دفعه موشی از سقف اتاق جلوی او افتاد و چشمش را به او دوخت. زاهد وقتی نمازش تمام شد رو به موش کرد و گفت: چرا این طور به من نگاه می کنی؟ موش گفت: دعا کن، خداوند مرا به شکل جوان بیست ساله ای در آورد.