ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
« من در زندگی بارها کوشیدم این «دسپوتیسم شرقی» را در سیر مشخص آن وصف کنم: در «گئومات»، در «فرهاد چهارم»، در «شادی خردمند»، در «جهان بینی ها و جنبش ها»، در «شکنجه و امید»، در «ایران در دو سده واپسین» و در بسیاری بررسی ها و داستانها و داستانک های دیگر. ولی همیشه این عطش در من به جای مانده که دین انسانی خود را به پامال شدگان قرون هنوز ادا نکرده ام. هرکس را که رنج انسان آزار می دهد، طبعا عشق به سعادت او و ادراک عمیق او به راهنمای حیاتش بدل می شود. چگونه چنین نشود که خود ما در این اعصار بی رحم زیسته ایم و می زییم... باری بر دوش ماست، بارگرانی از جور و فساد هزاره ها! آیا خواهیم توانست راز عدالت اجتماعی، رمز حقیقت علمی را فرا گیریم و آن را در سرزمین بلازده خود پیاده کنیم؟ به باور من حتما خواهیم توانست.»