ساعت درخشان؛ سرگذشتی از مرگ و زندگی

ساعت درخشان؛ سرگذشتی از مرگ و زندگی

ساعت درخشان؛ سرگذشتی از مرگ و زندگی

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

شابک
9786008582762
تعداد صفحات
372
تاریخ انتشار
1400/12/29

توضیحات

        راه برگشت به خانه به‌اندازه چهار بار رفت‌و‌برگشت طول می‌کشد. بیشتر راه را به کار و فهرست وظایفم فکر می‌کنم. کمی اشک می‌ریزم. فردا باید به درمانگاه داک بروم و با متخصص سرطان‌شناسی‌ام درباره دوره بعدی درمان حرف بزنم، برای همین حالا راجع به غده‌ها، سلول‌های سرطانی و این فکر می‌کنم که اگر دکترها هر کاری را که بلد بودند انجام دادند و بازهم سرطان درمان نشد چه جوابی به مریض خواهند داد. و فکر می‌کنم: این چیزی که دارم حالا از سر می‌گذرونم واقعاً غم‌انگیزه. احساس می‌کنم مادرم میلیون‌ها کیلومتر از من دور است و این فاصله وصف‌ناپذیر هرگز تمام نمی‌شود. من هم از ترسیدن و از دست دادن خسته‌ام. به این فکر می‌کنم که چرا وقتی همه موهایم داشتند می‌ریختند ناگزیر نشستم و در آخرین پاراگراف کتاب مُرده از جویس کلمه «برف» را با «مو» عوض کردم و آن را دوباره نوشتم: دوباره شروع به ریختن کردند. با بی‌حالی موهایش را می‌دید، نقره‌ای و قهوه‌ای که یکی‌یکی زیر نور لامپ می‌ریختند… موهایش دسته‌دسته روی ملحفه‌های تخت و کف دست‌شویی جا می‌گرفت. در سینک روشویی، چاه حمام، مابین کف‌پوش‌های چوبی و روی صاوبن دسته انبوهی از آن‌ها به چشم می‌خورد. وقتی می‌دید موهایش کم‌کم در این جهان می‌ریختند و می‌ریختند، سستی‌ای در روحش احساس کرد… درست شبیه هبوطِ پایان نهایی‌شان، بر فراز همه موجودات زنده و مُرده.