سوپی برای درمان روح✨️🥣
3 کتاب
دوازده سالم بود و سال آخر دوره ابتدایی.
درگیر استرس آزمون های ورودی سمپاد و نمونه دولتی.
هر هفته از کتابخونه مدرسه کتاب امانت میگرفتیم و حسابی ذوق خوندن کتاب ها رو داشتیم.
امانت کتاب رندوم و به انتخاب مسئول کتابخونه مون بود، که یه خانم مهربون و صبور بودن.
جلد اول سوپ جوجه رو داد دستم و اسمم رو توو دفتر امانت نوشت و گفت برو.
کتاب رو نگاه کردم و شروع کردم به ورق زدنش؛ نه جلد جذاب و وسوسه کننده ای، نه تصویری تو نوشته ها...
برگشتم پیش خانم و ازش خواهش کردم کتاب رو با یه کتاب دیگه عوض کنه؛ قبول نکرد و با اخم گفت بخونمش و از ظاهرش قضاوت نکنم.
خوندمش حالم خیلی خوب شد؛ طوری که بعد پس دادن کتاب، کتابفروشی ها رو گشتم تا پیداش کنم و بخرمش که واسه همیشه داشته باشمش، ولی پیداش نکردم😔
دو سه سال بعد توو یه کتاب فروشی چشمم افتاد به کتاب حتی هر سه جلدش رو داشتن😍خریدمشون.
و همیشه سپاس گزار مسئول کتابخانه هستم و خواهم بود بابت امانت و معرفی این کتاب.