جزئیات فعالیت

      پارک گفت: «تو دوسَم نداری...» و با فشار، گوشیِ تلفن را به پایین ترین دنده اش کوبید.
النور گفت: «من دوسِت ندارم پارک.» طوری این را گفت که برای یک لحظه، معنایی جز این نداشت. «من...»  صدای النور ضعیف تر شد. «گاهی فکر میکنم دارم به خاطر تو زندگی می کنم.»
    
6
0

0

(0/1000)

نظرات

هنوز نظری ثبت نشده است.