یادداشتهای شیوا عبدالهی اقدم (3) شیوا عبدالهی اقدم 1401/7/10 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی 3.5 52 اول و آخر کتاب برام جذاب بود ولی وسطهای کتاب رو خیییلی به زور جلو رفتم.طفلی بچه رو از دنیا سیر کرد نیومده!!!کم کم به بدبینی سوق می یافت.زندگی هر چند رنج زیاد داره اما به تحملش می ارزه که از این فرصت خدادادی عمر بهره برد.همین انتخابها بین خوب و بد ها و زشت و زیبا هاست که به زندگی زیبایی میدهد و انسانها حالتهای مختلف انتخابهاشون هستن که زندگی شون پشت سر هم ساخته میشه. اما اینکه قبل از اومدن به این دنیا بروشورش مطالعه بشه بد نیست ! به هر حال همیشه برای زن سختی بوده و هست .مخصوصا اگر بخواد با آگاهی و مسئولیت بیشتر در مسیر مادر شدن قدم بردارد. خدا نکند مادری با غم و اندوه مجبور شود جنینی در وجودش پرورش دهد که این دوران به هیچ وجه برگشت پذیر و قابل جبران نیست. 0 8 شیوا عبدالهی اقدم 1401/7/9 بوف کور صادق هدایت 3.6 155 کتابی بی نظیر با توصیف لحظه هایی هست که واقعیت دارد و روزگار و دست تقدیر چنان روزهایی را برای اشخاص ممکن است رقم بزند که حتی خوابش را نمیتوانست ببیند ولی چنان روح انسان از تاثیر برخی افراد آزرده خاطر میگردد که حتی با جسم بی روح افراد نیز خرده حسابی ممکن است داشته باشد. مجموع عشق و نفرت مقداری ثابت است.از هر کدام که کم و زیادشود جای خود را به دیگری خواهد داد . ابتدای داستان تعجب کردم که چگونه تصمیمی گرفت و بدون تردید دست بکار شد اما کتاب را که ادامه دادم دیدم کاملا حق داشته چنین بی تردید عمل کند. الهی روزگار چنان روزهایی برای کسی رقم نزند که در خواب هم ندیده و تصورش را هم نکرده باشد.روزهایی که همان مرفه ها یا به قول نویسنده رجّال ها اگر در شرایطی مشابه قرار میگرفتند قدرت سازش با شرایط را نداشتند و روانه تیمارستان میشدند یا آشوبی بپا میکردند.پس به شخصی که با شرایط به قیمت روح و جسمشان ساخته اند دور از انصاف است لقب روانی داده شود. زمان برای کسی که در اوج شادی باشد و نیز برای کسی که همه چیز خود را از دست داده ،یک واژه ی بی مفهوم است . خواندن این کتاب روحیه قوی در خصوص واژه های خون و جسد و بوی لاشه و تعفن و توصیفات آنها میطلبد که با تمرکز به هدف و بر آورده شدن کاستی روحی شخص اول داستان ،چندان به چشم نمی آید. کتابی عالی با توصیفات منحصر بفرد و هنرمندانه بود. 0 11 شیوا عبدالهی اقدم 1401/7/3 قصه های من و بابام اریش ازر 4.5 45 بچه که بودم مجله کیهان بچه ها میخریدم و هر هفته یک قسمت از ماجراهای این پدر و پسر در آن چاپ میشد و من این چنین با آنها آشنا شدم.برایم شخصیت جالبی داشتند.مادر که شدم برای دخترم مجموعه کتابهای این پدرو پسر رو به کمک خواهرم از نمایشگاه کتاب تهیه کردم.آشنایی این پدر و پسر برای هر بچه ای در حال و آینده به نظرم خالی از لطف نیست و تلاش آنها برای کارهای همدیگر ستودنی است. 0 8