یادداشت shaxdow

shaxdow

shaxdow

1403/11/6

        جلد آخر به شکلی بود که می‌خوام چشمم رو به توصیف های فضا که کمی ضعیف بودند ببندم. هم چنین مقدار بسیار کم مسایل غیر منطقی را هم ندید میگیرم. شاید نویسنده فراموش کرده باشد :) . انتقال احساسات به خوبی انجام میشه. خشونت در چنین دنیایی نیازه و نویسنده به اندازه استفاده می‌کنه. برخی شخصیت ها که مهم نیستن ممکنه بعد از چند صفحه فراموش بشن ولی بقیه شخصیت ها واقعا دوست داشتنی و شاید به یاد موندنی بودن...  . داستانک های هم وجود دارن که راجع به گذشته هستن و چقدر جذاب بودن.پیامی که نویسنده میخواد منتقل کنه واقعا واضح و قابل درکه در حالی که کل کتاب حول محور این پیام نیست... . ایکاش بیشتر نوجوان ها این کتاب را بخوانند...  . کتابی که خیلی به درد این روز های ما میخوره...
🟥 از اینجا به بعد شامل اسپویل...

.
.



.
.
.
حقیقتش اوایل کتاب یکم رفت روی مخم... چطوری به ذهن هیچ کس نرسید شیده انگشتشو قطع کنه... نویسنده می‌تونست سر جمع دو تا جمله اضافه کنه و این قضیه رو منطقی کنه و نکرد...
حقیقتش من هر جلد منتظر بودم نویسنده شروع کنه به کشتن افراد مختلف اما نکرد... . آخر سر توی قلعه شروع کرد... . داشتم به خودم میگفتم نمیتونه غم انگیز باشه که رسید به مرگ خسرو و بعد برگشتش و .... جالب بود. هرچند نویسنده هیچ توضیحی نداد که مهرو اون پودر از کجا آورده بود...  و اینکه سنجام گفته بود گورشاه رو فقط یکی از نزدیکانش می‌تونست بکشه و روح سارینه هم تو وجود مهرو بود... جالب بود 
در کل لذت بخش و دوست داشتنی بود

      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.