یادداشت سیدحسین موسوی

خب خیلی وق
                خب خیلی وقته که از خوندن این کتابم میگذره ولی خوندنش اینقده برای بنده سنگین بود که هنوز بعد از ۳ سال جرأت نکردم که جلد دوم اون رو شروع کنم،

کتاب صحنه‌های احساسی زیبایی رو به تصویر کشیده بود و لذت بخش بود،
برای مثال چیزی که هنوز خیلی خوب یادم مونده و زیباترین قسمت اون بود از دیدگاه من، اون جایی بود که در شبی تمام تلاشش رو کرده بود که مادرش رو به اتاق خودش بکشونه، خیلی اون لحظه و اون قسمت کتاب برای من دلنشین بود اگرچه تنها مرور خاطرات خودش بود و حسرت اون لحظات رو می‌خورد.

منتها چیزی که از این کتاب توی ذوق میزد، توصیفات زیاد و بیش از اندازه بود، در حدی که شاید اصل ماجرا رو به حاشیه می‌برد و خب این موضوع سرعت و حوصله رو از خواننده سلب می‌کرد و خستگی به همراه خوندن رو براش رقم میزد.

امیدوارم بتونم جلد دوم رو شروع کنم 🙂
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.