یادداشت fontanka13

fontanka13

1401/05/03

                شخصیت پردازی راوی و دیالوگ هایش به شدت ظرافتمندانه صورت پذیرفته است.
موشکافی بعدهای روانی و جنبه های شخصیت او نیز به خوبی پرداخت شده و گویی توسط این نویسنده بزرگ تراش خورده است و هرچه صفحات رمان به پیش می رود به مرور بیشتر به عمق و زیبایی این هنرمندی استادانه پی برده و آگاه می شویم.
یک نکته دیگر هم که به کرات در کار تکرار شده است اثرگذاری و اثر پذیری ذهن راوی بر جهان پیرامونش(اشیا؛آب و هوا؛خانه ها؛المان های شهری و..) می باشد؛به بیان دیگر تغییر در رنگ آسمان یا ابرها بر شادی و غم او تاثیر میگذارد و سویه گفتارها و صداهای ذهنی اش را منحرف میکند و بالعکس وقتی او از گفت و گو و ارتباط های انسانی اش رنج یا لذتی کسب میکند جهان پیرامون خود را با نشاط تر یا مغموم و گرفته تر تصور میکند؛نکته جالب در این حالت این است که پا فراتر از تصور میگذراد و گویی شخصیت راوی جهان را اینگونه می بیند و چیزی ورای خیال یا شاعرانگی اوست یعنی هنگامی که دلش به درد می آید و احساس پیری میکند واقعا دیوار ها و اتاق را گرفته و پیر و شکسته می یابد.در جای جای کتاب و به ویژه صفحه های آخر میتوان شاهد مثالی برای این امر یافت.
این کتاب به زعم من بسیار انسانی نگاشته شده  و تغییر پاساژ های ذهنی سریع و اوج و حضیض های احساسی متوالی راوی کاملا باور پذیر،طبیعی و روانشناسانه می باشد و هیچگونه تصنع و تکلفی در آن احساس نمی شود.
جزئیات به کار رفته هم استادانه در متن گنجانده شده است که در ظاهر شاید برای مخاطب عام بی معنی یا اضافه جلوه کند اما در حقیقت لایه ها و  ابعاد تازه ای را به روی خواننده باز می کند بی آنکه نیاز بوده باشد چندین بند قلم فرسایی کرده باشد.
برای نمونه اینکه راوی دو ساعت زودتر سر قرار حاضر میشود یا اینکه در انتهای صحبت هایش مدام قصد عذرخواهی دارد و از لفظ ببخشید مکررا استفاده میکند یا اینکه لفظ و عبارتی که وابسته به موقعیت،ناستنکا را با آن مورد خطاب قرار میدهد یا حتی بر زبان آوردن نام ناستنکا به حد افراط و به گونه ای وسواسی ابتدای جمله هایی که میخواهد شروع کند و...
همه و همه جزئیاتی هستند که اطلاعات وسیع ؛دقیق و جامعی راجع به شخصیت او به خواننده می گوید و همانطور که اشاره کردم اوج استادی او این است که همه این هارا با کوتاه ترین جمله و کوچک ترین  کلمه به مخاطبش منتقل میکند بی آنکه مجبور شده باشد بندهایی طولانی صرف نوشتن آن کند و  جالب اینکه حتی بیشتر از آن بند های طولانی ملام آور، مفید و موثر عمل کرده اند این جزئیات موجز پربارش.

پایان تراژیک رمان را هم دوست داشتم؛از آن دوست داشتن های توامان با رنج و درد!

خلاصه که شخصا بسی لذت بردم از شب های روشن،
شب های همگی خوانندگان این یادداشت،روشن!
        
(0/1000)

نظرات

Mahyasn

1402/01/25

خیلی عجییه...این روزا عجیب تو ذهن و افکارم‌ زیاد تکرار میشی...جایی جز اینجا نبود بنویسم..و احتمال دیدنش ۱ درصد هم نمیشه...