یادداشت

موزه معصومیت
        کتاب جدید نویسنده‌ی ترکیه‌ای برنده‌ی نوبل روایتگر ماجرای مردی از یک خانواده ثروتمند به نام کمال است که در میان جریان نامزدی‌اش با دختر یکی از اشراف، عاشق دختر فروشنده‌ای به نام فسون می‌شود. او بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیار، تصمیم می‌گیرد اشیایی از خانه فسون را که دست معشوقش آن‌ها را لمس کرده با خودش به خانه بیاورد و از این اشیاء برای خودش موزه‌ای بسازد به نام موزه‌ی معصومیت. 
پاموک از همان ابتدا که تصمیم به نوشتن کتاب گرفت، فکر بازگشایی موزه معصومیت را هم در استانبول کرد، یک خانه را هم برای این کار خرید. سال 2012 اورهان پاموک بالاخره موفق شد موزه‌ی معصومیت را بازگشایی کند؛ موزه‌ای حقیقی که تمام اشیاء موجود در آن از یک داستان الهام گرفته شده‌اند. وارد موزه که می‌شوی می‌توانی جزئیات زیادی از استانبول 1950 تا 2000 را ببینی، از بلیت‌های سینما گرفته تا قوطی کبریت‌ها و شیشه‌های رنگی و ... همچنین روی دیوار موزه می‌توان ته‌سیگارهایی را دید که فسون داستان می‌کشیده و کمال روی هر کدام جمله‌ای از او را می‌نوشته و به دیوار خانه‌اش سنجاق می‌کرده. اورهان پاموک با خط خود این جملات را که اکثراً در کتاب هم هست، روی دیوار، زیر هر کدام نوشته. علاوه بر این‌ها روی دیوارها عکس‌هایی از استانبول در آن زمان به چشم می‌خورد؛ عکس‌هایی سیاه و سفید که نقطه‌ی مشترک تمامی آن‌ها حضور فسون با پیراهنی قرمز و کیفی روی دستش است. پاموک تمام اشیاء موجود در موزه را هنگام نوشتن رمان از عتیقه‌فروشی‌ها و مغازه‌ها و خانه‌ی دوستان و آشنایانش جمع‌آوری کرده و تمام چیزهایی را که قهرمانان داستانش پوشیده‌اند، شنیده‌اند، دیده‌اند، لمس یا حتی خیال کرده‌اند در این موزه به نمایش می‌گذارد. در طبقه‌ی آخر موزه هم اتاق خواب کمال است، جایی که فصل پایانی رمان در آن اتفاق می‌افتد. در این اتاق می‌توان دست‌نویس‌های پاموک از این رمان را هم دید، چون خیلی‌وقت‌ها او برای نوشتن داستان به این محل می‌آمده و روزها در آن زندگی می‌کرده، روی تخت کمال می‌خوابیده و به استانبول از پنجره اتاق او نگاه می‌کرده.

به قلم فائزه خابوری، شماره 517 همشهری جوان، 24 مرداد 94
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.