بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت فاطمه باران

                این داستان جالب که در باره ی یک دختر زرنگی به نام سحر با . پرفسوری به نام پرفسور فوفو آشنا میشه براش اسم فوفو جالب بود که کنجکاوی میکند و با در سیاهی را  که به دنیای هیولاهایی که مهربان هستند و اسمشان گیلیم گوش است بعد با مردی که پرنده هارا آزار می داد آشنا میشه که مرد بدی بود و بعد می دزدند و پدرش چون پلیسش آمد و او را نجاد. 


        
(0/1000)

نظرات

بسیار عالیست